تیشرت محرم

خرید تیشرت مخصوص عزاداری محرم

روز 12 محرم و شهادت جانسوز امام زین العابدین( علیه السلام)

كنيه : لقب هاى آن حضرت به تعداد فضايل اخلاقى و شخصيتى وى فراوان است . در اين جا به چند تاى آنها اشاره مى كنيم : زين العابدين ، سيد الساجدين ، زكى ، امين و ذوثفنات .
به خاطر عبادت زياد و سجده هاى طولانى ، پينه اى در پيشانى آن حضرت (سجده كاهش ) پديد آمده بود كه بدين جهت وى را به ((ذوالثفنات )) لقب داده بودند.
محل دفن : قبرستان بقيع ، واقع در مدينه منوره در جوار قبر عمويش امام حسن مجتبى عليه السلام . هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم ، يعنى امام حسن مجتبى ، امام زين العابدين ، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام در كنار يكديگر قرار دارند.
پيش از اين براى قبور مشرفه ائمه بقيع ، گنبد و بارگاهايى بود كه مزار عاشقان اهل بيت عليه السلام و شيعيان قرار مى گرفت ولى در شوال سال 1344 قمرى مورد حقد و كين وهابيون متعصب حجاز واقع شد و به همراه آثار ساير بزرگان اسلام به كلى تخريب گرديد.
همسر: امام زين العابدين عليه السلام داراى يك همسر عقدى و چند ام ولد بود كه از آنها، خداوند سبحان فرزندانى به وى عطا كرد.
نام همسرش فاطمه (مكنى به ام عبدالله ) دختر امام حسن مجتبى عليه السلام است .
فاطمه بنت الحسن ، از زنان با فضيلت و با شخصيت عصر خويش بود. وى مادر امام محمد باقر عليه السلام است . همچنين اين بانوى افتخار يافت كه پدربزرگش ، پدرش ، عمو و پدر شوهرش ، همسرش و فرزندش از امامان معصوم شيعه بودند.
فرزندان : امام محمد باقر عليه السلام ، زيد شهيد، عبدالله باهر، عمر اشرف ، حسين اكبر، عبدالرحمن ، عبيدالله ، سليمان ، حسن ، حسين ، اصغر، على اصغر، محمد اصغر، خديجه ، فاطمه ، عليه و ام كلثوم .
اصحاب و ياران : اسامى تعداد زيادى از مؤ منان ، شيعيان و دوستداران اهل بيت عليه السلام در زمره اصحاب و ياران امام زين العابدين عليه السلام قرار گرفته است ، كه در اين جا به نام هاى برخى از معرفين اشاره مى كنيم : جابر بن عبدالله انصارى ، عامر بن واثله كنانى ، سعيد بن مسيب ،
سعيد بن جهان كنانى ، سعيد بن جبير، محمد بن جبير، ابوخالد كابلى ، قاسم بن عوف ، اسماعيل بن عبدالله بن جعفر، ابراهيم بن محمد حنفيه ، حسن بن محمد حنفيه ، حبيب بن ابى ثابت ، ابوحمزه ثمالى ، فرات بن احنف ، جابر بن محمد بن ابى بكر، ايوب بن حسن ، على بن رافع ، ابومحمد قرشى ، ضحاك بن مزاحم ، طاووس بن كيسان ، حميد بن موسى ، ابان بن تغلب ، سدير بن حكيم ، قيس بن رمانه ، عبدالله برقى ، همام بن غالب (فرزدق شاعر)، يحيى بن ام طويل و...
زمام داران معاصر: امام زين العابدين عليه السلام از هنگامى كه ديده به جهان گشود تا آخر عمر شريفش با)) تن از حاكمان ، معاصر بود. اسامى خلفا و حاكمان به شرح ذيل است :
1 -
اميرمؤ منان ، امام على بن ابى طالب عليه السلام (35-40 ه .ق )
2 -
امام حسن مجتبى عليه السلام (40-41 ه .ق )
3 -
معاوية بن ابى سفيان (35-60 ه .ق )
4 -
يزيد بن معاويه (60-64 ه .ق )
5 -
معاوية بن يزيد (64-64 ه .ق )
6 -
عبدالله بن زبير (64-73 ه .ق )
7 -
مروان بن حكم (64-65 ه .ق )
8 -
عبدالملك بن مروان (65-86 ه .ق )
9 -
وليد بن عبدالملك (86-96 ه .ق )
از ميان زمام داران فوق ، رديف اول و دوم از خاندان شريف بنى هاشم ، رديف هاى سوم ، چهارم و پنجم از خاندان بنى اميه و از تيره سفيانى ، رديف ششم از آل زبير بن عوام ، و رديف هاى هفتم ، هشتم و نهم از خاندان بنى اميه و از تيره مروانى مى باشند.
غير از امير مومنان امام على عليه السلام كه دادگرترين و شايسته ترين شخصيتى است كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به زمام دارى رسيده بود و فرزندش امام حسن مجتبى عليه السلام كه راه پدر گرامش را ادامه مى داد،از ساير زمام داران نامبرده ، نسبت به خاندان عصمت و اهل بيت امير مومنان عليه السلام به ويژه نسبت به شخصيت امام زين العابدين عليه السلام ستم هاى فراوانى به عمل آمده است .
امام عليه السلام در بيشتر ايام زندگى اش از سوى خلفا و حاكمان محلى آنان در اذيت و آزار بود. ايام امامت امام زين العابدين عليه السلام مصادف بود با حكومت يزيد بن معاويه تا وليد بن عبدالملك .
سرانجام در عصر وليد عبدالملك و به دستور اين خليفه نابكار، آن حضرت ، مسموم و به شهادت رسيد.
آثار: گرچه از امام زين العابدين عليه السلام آثار ارزشمندى از قبيل مواعظ، احاديث ، اشعار و ادعيه به صورت پراكنده بر جاى مانده است و مورد استفاده محققان و متقيان قرار مى گيرد. ولى دو اثر مدون از آن حضرت باقى مانده است كه در ميان آثار اسلامى ، درخشندگى و جاودانگى ويژه اى دارند. آن دو عبارتند از: 1 - صحيفه سجاديه ، كه مشتمل بر 83 دعا و مناجات است . 2 - رسالة الحقوق ، كه تبيين كننده حقوق آحاد ملت و افراد بشرى در جامعه اسلامى است .
فضايل و مناقب : امام زين العابدين عليه السلام بسان ساير امامان معصوم عليه السلام جامع كمالات انسانى و فضايل اخلاقى است ، كه در عالم آفرينش همانندى جز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم براى آنان پديد نيامده است و آن حضرت ، به مقامى از تعبد و تقرب به درگاه الهى نايل شده بود كه وى را زينت پرستش كنندگان لقب داده اند.
در اين جا تنها به برخى از فضايل و مناقب آن حضرت اشاره مى نماييم :
1 -
تعبد: امام زين العابدين عليه السلام داراى حالت ويژه اى از تعبد و بندگى در پيش گاه الهى بود. چنان خدا را عبادت مى كرد گويا او را مى بيند. تمام حالات ، رفتار و كردار آن حضرت بندگى الهى بود. هر گاه وضو مى گرفت ، رنگش تغيير مى كرد و همين كه به نماز مى ايستاد، لرزه بر اندامش عارضمى شد. گاهى از او مى پرسيدند كه اين چه حالتى است در هنگام وضو و نماز بر تو عارض مى گردد؟ پاسخ مى داد: چون مى خواهم به طاعت پروردگارم قيام نمايم و با وى راز دل گويم ، از اين جهت بر بدنم لرزه مى افتد. روايت شده است : كه هنگامى كه آن حضرت در حال عبادت و سجده بود، خانه اش را آتش فرا گرفت و همگى از ترس آتش سوزى گريختند ولى آن حضرت اعتنايى به آتش نداشت و سر از سجده بر نمى داشت تا اين كه آتش خاموش شد. آن گاه از وى پرسيدند: چه چيز تو را بازداشت كه سر از سجده بردارى و از آتش بگريزى ؟
فرمود: ترس از آتش آخرت .
از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود، پدرم حضرت على بن الحسين عليه السلام در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى گذارد چنان كه اميرمؤ منان عليه السلام نيز چنين بود. از براى پدرم پانصد درخت خرما بود، در نزد هر درختى دو ركعت نماز مى گذارد و گاهى كه به نماز مى ايستاد رنگ مباركش متغير مى گشت و حالش نزد خداوند جليل مانند بندگان ذليل بود و اعضاى شريفش از خوف خدا مى لرزيد و نمازش ، نماز مودع بود. يعنى مانند آن كه مى داند اين نماز آخر او است و بعد از آن ديگر ممكن نخواهد بود او را.
2 -
انفاق : امام زين العابدين عليه السلام به انفاق و دستگيرى مستمندان اهميت فوق العاده اى مى داد. تا آن جا كه براى وى امكان پذير بود، نياز فقرا و مستمندان را برآورده مى كرد. آن حضرت ، شب ها به طور ناشناس براى فقرا و مستمندان آذوقه مى برد و بر در خانه هايشان مى گذاشت .
از محمد بن اسحاق روايت شده است : در مدينه ، مردم زيادى به راحتى و آسانى زندگى مى كردند و نمى دانستند كه مخارج آنها از كجا تامين مى گردد. همين كه امام زين العابدين عليه السلام وفات كرد، ديگر كسى براى آنان در شب چيزى نمى برد و تازه فهميدند كه زندگى آنان از سوى امام على بن الحسين عليه السلام تامين مى گرديد.
هم چنين روايت شده است كه پس از شهادت امام زين العابدين عليه السلام دانسته شد كه در مدينه ، يكصد خانوار نيازمند زندگى مى كردند كه مخارج زندگى آنان از سوى امام زين العابدين عليه السلام تامين مى گرديد.
از ابوحمزه ثمالى روايت شده است : امام زين العابدين عليه السلام در شب ها، انبان نان را بر مى داشت و بر پشت مبارك خويش حمل مى كرد و به فقراى مدينه تصدق مى نمود و مى فرمود: صدقه پنهانى ، خشم الهى را فرو مى نشاند. چون آن حضرت به شهادت رسيد، در هنگام غسل بدن مباركش ، آثار حمل كردن انبان ها را بر دوش مبارك آن حضرت مشاهده كردند. هم چنين پس از شهادت آن حضرت ، اهالى مى گفتند: ما پس از وفات على بن الحسين عليه السلام ديگر صدقه پنهانى نيافتيم .
از سفيان روايت شده است : على بن الحسين عليه السلام سالى اراده حج نمود. خواهرش حضرت سكينه ، هزار درهم براى آن حضرت ، توشه راه تهيه كرد و در اختيار آن حضرت قرار داد. امام زين العابدين عليه السلام در روز گرمى از خانه به قصد حج خارج شد و توشه اهدايى خواهرش سكينه را به مستمندان ، تصدق و بخشش نمود.
3 -
عفو و بخشش : امام زين العابدين عليه السلام در برابر برخوردهاى خارج از نزاكت افراد، بردبارى ويژه اى از خود بروز مى داد و بر خشم خود، غالب مى گرديد و خطاكاران را مى بخشيد و از آنان انتقام گيرى نمى كرد. روايت شده است كه مردى نزد آن حضرت آمد و به وى خبر رسانيد كه شخصى آن حضرت را دشنام داده و نسبت به وى بدگويى نموده است . امام عليه السلام فرمود: مرا به نزد وى ببر. آن مرد گمان كرد كه حضرت براى انتقام گيرى و تنبيه شخص ‍ بدگو، به نزد وى مى رود. اما همين كه به آن شخص رسيد، به وى فرمود: آن چه درباره من گفته اى ، اگر حق است ، من از خداى سبحان مسئلت دارم كه مرا بيامرزد و اگر دروغ بوده و در حق من مرتكب خطا شدى ، از خدا مى خواهم تو را بيامرزد.
درباره بخشش آن حضرت ، نمونه هاى فراوان ديگرى نيز موجود است كه به خاطر لزوم مراعات اختصار از آنها خوددارى مى كنيم .
4 -
وقار و شكوه : امام زين العابدين عليه السلام داراى شخصيتى ممتاز در ميان بزرگان مدينه و تابعين بود و همگان نسبت به مقام و منزلت وى معترف بوده و اگر فشار و يا خطرى از سوى دشمنان احساس نمى كردند، زبان به تعريف و تمجيد آن حشرت مى گشودند.
زهرى كه در عصر امام زين العابدين عليه السلام مى زيست و در اوائل زندگى اش از بزرگترين فقيه و عالم وابسته به دستگاه خلافت بود و در اواخر عمر از آنها و رفاه طلبى كناره گيرى كرده و در كمال قناعت و رياضت ، زندگى را به پايان رسانيد، درباره شخصيت امام زين العابدين عليه السلام گفت : لم ادرك احدا من اهل هذاالبيت (يعنى بيت النبى صلى الله عليه و آله و سلم ) افضل من على بن الحسين عليه السلام ؛ من در ميان اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، برتر از على بن الحسين عليه السلام نيافتم . هم چنين ابوحازم كه از معاصرين آن حضرت بود، درباره شخصيت آن حضرت گفت : ما رايت هاشميا افضل من على بن الحسين عليه السلام ؛ من در ميان شما بنى هاشم برتر از على بن حسين عليه السلام نديدم.

برچسب ها: حضرت سكينه .صحيفه سجاديه.امامان معصوم . ,

[ بازدید : 102 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 17 آبان 1394 ] [ 21:08 ] [ حسین ]

[ ]

امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت


قيام بزرگ عاشورا ماندگارترين نهضت اسلامى است كه در محرم سال 61 قمرى روى داده است. اين نهضت داراى دو مرحله بود. برهه نخست، آفرينش و شكل‏گيرى و جهاد و جانبازى و دفاع از كرامت اسلامى و دعوت به اقامه عدل و احياى دين محمدى و سنت و سيره نبوى و علوى بوده كه به رهبرى امام حسين علیه السلام از نيمه ماه رجب سال 60 هجرى آغاز و در دهم محرم سال 61 هجرى به فرجام رسيد. مرحله دوم، دوره پيام رسانى و تثبيت ارزشهاى نهضت و عرصه جهاد فرهنگى و تبيين آرمان‏هاى آن قيام مقدس بود كه به رهبرى امام على‏بن‏الحسين علیهما السلام تداوم يافت. امامت شيعه و رهبرى نهضت كربلا در عصرى به امام سجاد علیه السلام منتهى گشت كه او به همراه نزديك‏ترين افراد خاندان آل على علیهم السلام به اسارت مى‏رفتند. آل على علیهم السلام آماج تيرهاى ستم و تهمت و افترائات سياستمداران بنى‏اميه قرار داشتند، ارزشهاى دينى دستخوش تحريف و تغيير امويان قرار گرفته، روحيه شجاعت و حميت اسلامى و باورهاى دينى مردم سست، احكام دينى بازيچه نالايقان اموى شده، خرافه گرى رواج يافته، روحيه شهامت وشهادت طلبى در زير شلاق و شكنجه و ارعاب امويان محو گشته بود. سخت‏گيرى‏هاى بى‏حد و حصر، مصادره اموال و تخريب خانه‏هاى آل‏هاشم، محروم ساختن آنها از امتيازات جامعه اسلامى، جلوگيرى مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحى و به انزوا كشاندن امام معصوم علیه السلام از مهم‏ترين سياست‏هاى حاكمان اموى در مبارزه با اهل بيت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است. [3] امام زين‏العابدين علیه السلام در چنين عصر و جوى رسالت و پيامبرى خود را آغاز كرد. در صورتى كه تنها سه تن پيرو واقعى داشت.[4] حركت جهاد فرهنگى و پرورش شخصيت‏ها را در دستور كار خود قرار داد و با يك حركت عميق و دامنه‏دار به ايفاى نقش پيشوايى خود پرداخت اين رويكرد امام سجاد علیه السلام زمينه ساز انقلاب فرهنگى امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام گشت. از اين رو برخى از نويسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جديد» ناميدند.[5]

از مدینه تا کربلا با پدر

در طول مسیر مکه تا نینوا، امام سجاد علیه السلام همراه کاروان امام حسین علیه السلام بوده است. که پس از گذشتن از یکی از منازل بین راه حضرت در حالی که بر پشت اسب خود در حال حرکت بودند چند لحظه به خواب رفتند بعد که بیدار شدند فرمودند : «انا لله و انا الیه راجعون والحمدالله رب العالمین » و آن را دو یا سه بار تکرار کردند. پس فرزندشان علی بن الحسین به سوی ایشان روی کرده، عرض کرد: برای چه حمد خدای را بجای آوردید و استرجاع نمودید؟ (یعنی کلمه شریف «انا لله و انا الیه راجعون » را گفتند) حضرت فرمودند: پسرم من کمی به خواب رفتم. شخصی که به اسبی سوار بود در پشت اسب این کلام را برای من می گفت: «این قوم سیر می کنند و قاصد مرگ هم به سوی آنها حرکت می کند. » من هم دانستم خبر مرگ ابلاغ شده است. فرزندشان علی به بابا عرض کرد: پدر جانم خداوند به شما بدی نرساند، آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمودند: بلی، قسم به خدایی که بازگشت همه بندگان به سوی اوست. علی بن الحسن جواب داد: بنابراین ما در حالی که بر حقیم، نسبت به مرگ هیچ باکی نداریم. امام حسین علیه السلام به او فرمودند: خداوند به تو بهترین جزای خیری که از پدری به فرزندش می رسد، عنایت فرماید: این قضیه پس از کوچ کردن از منزل « قصر بنی مقاتل » نقل شده است و منزل «ثعلبیه » با تفاوتی مختصر نیز گزارش شده است « مقتل الحسین » تالیف خوارزمی، جلد 1، صفحه 226، و برای تحقیق مراجعه کنید به موسوعه کلمات الحسین علیه السلام، اعداد معهد تحقیقات باقر العلوم علیه السلام صفحه 344 الی 368 و برای تحقیق بیشتر مراجعه به باقر العلوم، صفحه 395 الی 397) آری، این تنها خبری است که از برخورد حضرت علی بن الحسین علیه السلام با پدر در این راه طولانی در دست داریم؛ اما آیا این علی بن الحسین علیه السلام حضرت سجاد علیه السلام می باشند یا برادر بزرگوارشان حضرت علی اکبر، که در کربلا به شهادت رسیدند؟ هیچ معلوم نیست آنچه در روایت آمده « قال له ابنه علی » است یا «فاقبل الیه ابن علی بن الحسین ». به هر حال تا قبل از شهادت پدر گزارش دیگری که از حضرت سجاد _ علیه السلام _ در اسناد آمده این است که: علی بن زید از حضرت نقل می کند که ما با حضرت امام حسین علیه السلام خارج شدیم پس در هیچ منزلی نزول نفرمود و از هیچ منزلی کوچ نکرد مگر اینکه از «یحیی بن زکریا » و کشته شدن او یادی به میان می آورد. و یک روز فرمودند: از پستی دنیا نزد خداوند این که سرِ _ یحیی بن زکّریا هدیه شد به زن بد کاره ای از زنهای بد کاره بنی اسرائیل _ اما سر اینکه چرا حضرت حسین علیه السلام مرتب از کشته شدن حضرت یحیی بن زکّریا یاد می کرده اند، در نوبت دیگری آمده است . از این حدیث به خوبی بدست می آید که حضرت علی بن الحسین _ علیه السلام _ دائماً در کنار پدر بوده و در طول این سفر در خدمت ایشان قرار داشته و حتی سخنان پدر را نیز به خاطر سپرده است. شاید از همین جا بشود استفاده کرد که مریضی حضرت سجاد _ علیه السلام _ در طول مسیر اتفاق نیفتاده است ولی به هر حال به شکل دقیق زمان و مکان عروض بیماری حضرت در تاریخ ذکر نشده است چه اینکه راجع به علت بیماری حضرت مطلب مستندی در تاریخ وجود ندارد. [6]

امام سجاد عليه السلام در شب عاشورا

از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده است که من با پدرم بودم، در شبی که در صبح آن به شهادت رسید، پس حضرت به اصحابش فرمودند: این شب است، شما آن را به عنوان محمل برای خود برگزینید و از سیاهی آن برای رفتن استفاده کنید، چرا که این قوم فقط من را اراده کرده اند و اگر من را بکشند با شما کاری ندارند. و شما از نظر من در وسعت و حلیّت می باشید (و من بیعت خود را از شما برداشتم.) آنان گفتند: نه قسم به خدا، این هرگز رخ نخواهد داد. حضرت فرمودند: هر آینه شما فردا همگی کشته خواهید شد و هیچکس از شما باقی نمی ماند. آنان گفتند: حمد خدای را، که مارا به کشته شدن با شما شرافت بخشید. سپس حضرت دعا کرد و به آنان فرمودند: سرهایتان را بلند کنید و نظاره کنید. آنان نیز مشغول نظاره مواضع و منازل خود در بهشت شدند و حضرت به آنان می فرمودند: این منزل توست ای فلانی، این قصر توست یا فلان، و این درجه توست ای فلان. پس مردان از اصحاب با سینه خود به استقبال نیزه و شمشیر می رفتند، چرا که می خواستند در بهشت برسند. این حدیث مبارک حاکی از حضور حضرت سجاد علیه السلام در جمع اصحاب و شنیدن کلام پدر و دیدن مقام ملکوتی اصحاب در بهشت است، با نقلهای مختلف دیگری نیز آمده است. (برای تحقیق بیشتر مراجعه کنید: موسوعه کلمات الحسین علیه السلام، اعداد معهد تحقیقات باقر العلوم، صفحه 395 الی 397 و صفحه 401.) تنها قضیه دیگری که از حضرت علی بن الحسین علیه السلام امام سجاد، در ارتباط با شب عاشورا نقل شده، مسئله شنیدن اشعاری است که پدرشان قرائت می کردند و باعث ناراحتی شدید ایشان می شود خود را کنترل کردند و این در حالی بوده است که حضرت مریض بوده و عمه شان حضرت زینب _ سلام الله علیها _ از ایشان پرستاری می کرده است. [7]

امام سجاد عليه السلام در روز عاشورا

در زمینه وضعیت جسمانی حضرت سجاد علیه السلام در روز عاشورا نقلهای تاریخی متفقند که آن حضرت در این روز دچار بیماری شدیدی بودند، به صورتی که مطلقاً از امکان حضور در نبرد برخوردار نبوده و در خیمه مخصوص استراحت می کردند و حضرت زینب سلام الله علیها مرتب از ایشان پرستاری می نموده اند و حالشان طوری بوده که حتی نمی توانستند در مقابل پای پدر بایستند. اولین نقل قولی که از حضرت علی بن الحسین علیه السلام در روز عاشورا انجام شده این است که حضرت فرمودند: چون سپاه دشمن به دست حضرت حسین علیه السلام رو نمود. آن حضرت دستش را بلند نموده و عرض کرد: «اللهم انت ثقتی فی کلَ رب. . . تا آخر که حضرت دعای بلند و ملکوتی نمودند.» نقل قول دیگری که از حضرت سجاد علیه السلام در روز عاشورا رسیده، مربوط به قصه تناول یک سیب از طرف پدرشان است. نقل قولی از حضرت که امام سجاد علیه السلام می فرمایند: از او شنیدم که این را ساعتی قبل از شهادتش می فرمود. همچنین حضرت زین العابدین علیه السلام فرموده اند: چون که امر بر حضرت حسین بن علی بن ابی طالب سخت شد کسانی که با او بودند به او نگریستند پس حضرتش به خلاف همه آنان بود. چرا که آنان هر چه امر مشکل‌تر و سخت‌تر می شد، رنگشان تغییر می کرد و ارکان بدنشان می لرزید و قلوبشان مضطرب بود ولی امام حسین علیه السلام و بعضی از همراهانش که از خصائص اصحاب او بودند، رنگهایشان می درخشید و اعضاء و جوارحشان آرام می گرفت و نفوسشان از حالت آرامش برخوردار بود. پس بعضی از آنان به بعض دیگر گفتند که: نگاه کنید ابداً از مرگ باکی ندارد. و سپس حضرت سجاد علیه السلام سخنان گهربار پدر را خطاب به اصحابش نقل می کنند. (برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «موسوعه کلمات الحسین»، اعداد و عهد تحقیقات باقرالعلوم، صفحه 497) همچنین از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است که فرمودند: پدرم در روزی که کشته شد، در حالی که خونها از بدنش می جوشید، من را به سینه چسبانید و فرمودند: «ای پسرم، از من حفظ کن دعایی را که فاطمه صلوات الله علیها من را تعلیم نمود و رسول الله صلی الله علیه و آله او را تعلیم کرده بود و جبرئیل به پیامبر در حاجتها و امور مهم و غم و غصه ها تعلیم داده بود و همچنین در امور مهمی که از آسمان نازل می شود و کارهای بزرگ و سهمگین؛ فرمود بخوان: بحق یس والقرآن الحکیم، و بحق طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفّس ان المکروبین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر، صلی علی محمد و آل محمد و افعل بی کذا و کذا » و بالاخره آخرین مطلبی که از حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عاشورا تا قبل از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است مربوط به آخرین وداع ایشان با پدرشان می باشد. [8]

شاهد واقعه

در زمينه حضور امام سجاد علیه السلام در نهضت حسينى جاى ترديدى نيست. امّا از صحنه‌‏هاى اجتماعى و سياسى امام سجاد علیه السلام در برهه آغازين نهضت، آگاهى‏‌هاى زيادى از تاريخ به دست نمى‏آيد، يعنى از نيمه رجب، نقطه آغاز نهضت كربلا تا شب دهم محرم، آخرين شب حيات امام حسين علیه السلام هيچ‏گونه گزارشى در منابع تاريخى به چشم نمى‏خورد؛ آنچه كه هست از اين تاريخ به بعد است.[9] اولين صحنه گزارش شده حيات اجتماعى و سياسى امام زين‏العابدين علیه السلام در قيام حسينى، مربوط به شب عاشورا است. او خود مى‏گويد: شامگاه شب عاشورا پدرم ياران خود را به نزد خويش فراخواند. من در حالى كه بيمار بودم نيز خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمودند: خدا را ستايش مى‏كنم و در تمام خوشى و ناخوشى او را سپاس مى‏گويم.... من يارانى بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتى فرمانبردارتر و به صله‏رحم پاى‏بندتر از اهل‏بيتم نمى‏شناسم. خداوند شما را جزاى نيك عنايت كند. من مى‏دانم كه فردا كار ما با اينان به جنگ خواهد انجاميد. من به شما اجازه مى‏دهم و بيعت خود را از شما بر مى‏دارم تا از سياهى شب براى پيمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده كنيد و هر يك از شما دست يك تن از اهل‏بيت مرا بگيريد و در شهرها پراكنده شويد تا خداوند فرج خويش را برايتان مقرر دارد. اين مردم تنها مرا مى‏خواهند و چون بر من دست يابند با شما كارى ندارند».[10] امام على‏بن‏الحسين علیهما السلام در آن شب كه بيمار نيز بود، شب غريبى را سپرى مى‏كرد. و با چشمان خويش عظمت روح حسين‏بن‏على علیهما السلام و شهامت و وفادارى اصحاب را ديد و خود را براى روزهاى واپسين آماده مى‏ساخت. در صحنه ديگر از آن شب مى‏خوانيم كه امام سجاد علیه السلام مى‏فرمايد: «شبى كه بامداد آن پدرم كشته شد من بيمار بودم و عمه‏ام زينب پرستار من بود. پدرم در حالى كه اين بيت‏ها را زمزمه مى‏كرد نزد من آمد: يا دهر افٍّ لك من خليل كَمْ لَكَ فى الاشراق و الأَصيل من طالبٍ و صاحبٍ قتيل و الدّهر لايقَنُع بالبديل و انّما الأمر الى الجليل و كلُّ حىٍّ سالكُ سبيل[11]من مقصود پدرم را از خواندن اين بيت‏ها دريافتم و گريه گلويم را گرفت امّا گريه خود را باز داشتم و دانستم كه مصيبت فرود آمده است».[12]

رزم زين ‏العابدين در ميدان كربلا

تقريباً همه مورخان بر اين باورند كه امام سجاد علیه السلام در صحنه كربلا بيمار بود و اين بيمارى نيز حكمت و مصلحت الهى براى امت اسلام بوده تا در سايه آن وجود حجت خداوند در زمين حفظ شود و امر خلافت و وصايت رسول صلی الله علیه و آله تداوم يابد. و به همين دليل در ميدان رزم كربلا حضور نيافت.[13] او تنها بازمانده مرد از خاندان حسين علیه السلام بود كه از كربلا زنده باز گشت تا پرچم‏دار هدايت امّت باشد. ولى در برخى از منابع از جهاد و مبارزه امام در ميدان كربلا و مجروحيت‏وجانبازى آن حضرت سخن به ميان آمده است. فضيل‏بن‏زبير اسدى كوفى، از ياران امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام در كتاب خود «تسمية من قتل من اهل بيته و شيعته»[14] مى‏نويسد: «كان على‏بن‏الحسين علیهما السلام عليلاً و ارتثّ يومئذٍ و قد حضر بعض القتال، فدفع اللَّه عنه و اخذ مع‏النساء».[15] امام على‏بن‏الحسين علیهما السلام در حالى كه بيمار بود در برهه‏اى از جنگ كربلا حضور يافت و به مبارزه پرداخت تا مجروح شد و پيكر مجروح وى را از معركه بيرون آوردند. آنگاه خداوند شر دشمن را از وى بازداشت و به همراه زنان به اسيرى برده شد.لغت شناسان مى‏گويند واژه «ارتث» بدان معنا است كه شخصى در ميدان رزم جنگيد و سپس مجروح شد و بر زمين افتاد و در حالى كه جان داشت او را از معركه بيرون بردند.[16]

وداع با پدر در روز عاشورا

چون کار در روز عاشورا بر حضرت حسین علیه السلام سخت شد و تنهای تنها ماند نگاهی به خیمه های خالی برادرانش انداخت . سپس به سراغ خیمه های بنی عقیل رفت، آن را هم خالی یافت، و بعد به سوی خیمه های اصحابش رفت و احدی از آنان را در آن نیافت و در حالی که می فرمودند: «لا حول وَ لا قُوه الا بالله العلی العظیم » به سراغ خیمه فرزندش زین العابدین علیه السلام آمد و او را دید که بر روی قطعه ای از پوست به پشت خوابیده است، زینب علیها سلام به پرستاری او مشغول است. چونکه حضرت علی بن الحسین علیه السلام به پدر نگریست خواست به پا خیزد، ولی به خاطر شدت مرض نتوانست و لذا به عمه اش فرمودند: «من را به سینه خود تکیه بده چرا که این پسر رسول خداست که می آید، از این رو حضرت زینب پشت سر ایشان نشست و او را به سینه گرفت و حضرت حسین علیه السلام شروع کرد به پرسیدن احوال او و ایشان مرتب حمد خداوند را به جای می آورد، پس عرض کرد: پدرجان امروز با این منافقین چه کردی؟ » حضرت حسین علیه السلام فرمودند: ای پسرم، شیطان بر آنان مسلط شد،آنان خدا فراموش نمودند و آتش جنگ بین ما و ایشان که خدا لعنتشان کند شعله ور شد، تا اینکه زمین از خون ما و ایشان لبریز گردید. حضرت علی بن الحسین - علیه السلام- عرض کرد: عمویم عباس کجاست؟ پس چونکه از عمویش پرسید گریه راه گلوی حضرت زینب را بند آورد و شروع کرد به نگاه کردن به برادرش که چگونه پاسخ ایشان را می دهد چرا که او را به شهادت عمویش عباس خبر نداده بود، زیرا می ترسید مرضش شدیدتر شود. پس حضرت حسین علیه السلام فرمودند: ای پسرم، عمویت کشته شد و در کنار فرات دستانش را قطع کردند. » پس علی بن الحسین گریه شدیدی نمود تا از حال رفت و چونکه بحال آمد باز از یک یک عموها می پرسید و امام حسین علیه السلام پاسخ می دادند: «که کشته شد » حضرت پرسید: برادرم علی کجاست و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین؟ امام حسین علیه السلام فرمودند:ای پسرم، بدان که در خیمه ها جز من و تو مرد زنده ای وجود ندارد و اینها که از آنان سئوال می کنی همگی کشته شده و پیکر آنان روی زمین افتاده است. » در این هنگام علی بن الحسین علیه السلام در حالی که به شدت می گریست به عمه اش فرمودند: ای عمه جان شمشیر و عصا برایم بیاورید. پدرش به او فرمودند: «با آنها چه می کنی؟ » جواب داد:می خواهم با تکیه بر عصا به میدان جنگ بروم و از فرزند رسول خدا دفاع کنم ،چرا که بعد از او خیری در زندگی نیست. حضرت امام حسین علیه السلام او را از این کار منع نمود و او را به سینه خود چسبانید و به او فرمودند: ای پسرم، تو پاک ترین فرزندان و با فضیلت ترین عترت من تو هستی ، تو جانشین من می باشی برای سرپرستی اطفال و زنان چرا که آنان غریبانی هستند که آنان را ذلّت و یتیمی و بد گوئی دشمنان و ناگواری روزگار احاطه کرده. هر گاه صدای آنها به گریه بلندشد آنان را ساکت کن، و اگر وحشت کردند آنان رادلداری ده، و پریشانی آنها را با کلام نرم آرامش بخش خود آرام نما،. چرا که از مردانشان جز تو کسی نمانده است که به او انس بگیرند و ناراحتی وغم و غصه خود را به او بگویند. سپس حضرت امام حسین -علیه السلام- حضرت سجاد -علیه السلام- را به دست خود محکم گرفتند و به بالاترین صدایشان فریاد بر آوردند که «ای زینب، و ای ام کلثوم و ای سکینه و ای رقیّه و ای فاطمه، سخن مرا بشنوید و بدانید این فرزند من جانشین و خلیفه من بر شماست و او «مفترض الطاعه »و اطاعتش واجب است . سپس به فرزندش فرمودند: ای فرزندم، سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس برای او گریه کنید و او شهید گشت. البته در سند دیگر که در بحار الانوار نقل شده است چنین آمده که: هنگامیکه حضرت حسین علیه السلام به چپ و راست نگاه کرد و کسی از اصحابش ندید، علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام خارج شد و از شدت بیماری قدرت نداشت شمشیر خود را حمل کند و ام کلثوم از پشت سر او را صدا زد: فرزندم برگرد. حضرت هم می فرمودند: «عمه جان، مرا بگذار تا در جلوی فرزند رسول خدا جنگ کنم. » بدان حال امام حسین علیه السلام فرمودند: ای ام کلثوم، او را بگیر تا زمین از نسل آل محمد صلی الله علیه و آله خالی نماند. » [17]

بیماری در کربلا

در اسناد تاریخی از زمان عروض بیماری حضرت زین العابدین (علیه السلام) خبر صریحی وجود ندارد آنچه به صورت قطعی می توان ادعا کرد بیمار بودن حضرت در شب عاشورا است و این بیماری نیز به گونه ای نبوده که حضرت را از حضور در جمع اصحاب مانع شود. حضرت می توانستند بنشینند و در جمع حاضر باشند و یا رفتار پدر را تحت نظر داشته و کلام او را بشنوند و به گریه افتاده و سکوت کنند. علی بن الحسین (علیه السلام) فرمودند: (هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای اینکه آنها را مرخص کند.) من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها می گوید بشنوم و « من در آن هنگام مریض بودم »، پس شنیدم که پدرم به اصحابش می فرمود. . . . همچنین نقل شده که حضرت سجاد (علیه السلام) فرمودند « من در آن شبی که پدرم در صبحش به شهادت رسید نشسته بودم. «و عمّه ام حضرت زینب نزد من مشغول پرستاری من بود »، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جون » بنده ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح می کرد و پدرم اشعاری را قرائت می کرد. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آنکه من آن را فهمیدم و آنچه را می خواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشکهایم را پاک کردم و سکوت اختیار کردم و دانستم که بلا، نازل شده است. ولی عمه ام هم آنچه من شنیدم شنید و او زن است و زنها دارای رقّت قلب و جزع می باشند، پس نتوانست خود را کنترل کند تا آخر حدیث شریف که مفصل داستان برخورد حضرت زینب با امام حسین علیه السلام و غش کردن حضرت زینب و بهوش آوردن ایشان و کلام امام حسین علیه السلام با خواهر، از طرف حضرت سجاد (علیه السلام) نقل می شود و سپس می فرماید: بعد پدرم حضرت زینب را آورد تا او را کنار من به زمین نشانیده. (جهت مطالعه مفصل این قضیه رجوع کنید به تاریخ طبرسی جلد 3، صفحه 316 و یا الارشاد، شیخ مفید، صفحه 232 ). بنابراین حضرت فقط در شب عاشورا مریض بوده اند و البته این مرض در روز عاشورا به خصوص در هنگام وداع آخرین با پدر به شدت رو به وخامت گذاشته و حال جسمانی حضرت در آن موقع بسیار وخیم گزارش شده است که دیگر حتی توانایی نشستن هم نداشته اند. مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار از کتاب (المقتل) احمد بن حنبل نقل می‌کند که سبب بیماری امام سجاد علیه السلام در کربلا این بود که گوشه ای از یک زره دستش را مجروح کرد. این مطلب را نمی‌توان قطعا رد یا قبول کرد ولی به هر حال با توجه به ضرورت ادامه حیات حضرت امام زین العابدین علیه السلام بعد از پدر بزرگوارش، حکمت الهی اقتضا می کرد تا او در هنگامه نبرد در روز عاشورا، مریض باشد. [18]

امام سجاد عليه السلام و بیان مصیبت کربلا

امام سجاد روزی در بازار شام با منهال بن عمرو الطائی که از شیعیان او بود برخورد کرد. (بعضی هم گفته اند این ملاقات بعد از خطبه حضرت سجاد علیه السلام در مسجد دمشق بوده است.)
منهال به امام عرض کرد:« ای پسر رسول خدا حال شما چطور است؟ و چگونه شب را به صبح می آورید؟» امام سجاد علیه السلام فرمود:« وای بر تو، آیا وقت آن نرسیده که بدانی حال ما چگونه است؟ ما در این امت، همانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیانیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگه داشته اند! ای منهال، عرب بر عجم می بالد که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم عرب است و قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات می کند که رسول خدا قریشی است؛ و اینک ما فرزندان اوییم که حقمان غصب شده و خون‌مان به ناحق روی زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان خود آواره کرده اند!! پس انالله و انا الیه راجعون از این مصیبت که بر ما گذشته است.» [19]

بازتاب خطبه حضرت در شام

علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد عليه السلام با استناد به قرآن کريم فرمود و حقيقت را آشکار کرد ، حضرت زين العابدين عليه السلام وقتی با يزيد روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : ای يزيد ، به خدا قسم ، چه گمان مي بری اگر پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر کرد که دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافيان از آن سخن گريستند . فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطيب رسمی بالای منبر رفت و در بدگويی علی عليه السلام و اولاد طاهرينش و خوبی معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد عليه السلام به يزيد گفت : به من هم اجازه مي دهی روی اين چوبها بروم و سخنانی بگويم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نمي خواست اجازه دهد ، زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود مي ترسيد . مردم اصرار کردند . ناچار يزيد قبول کرد . امام چهارم عليه السلام پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها يکباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مرد برخاست . خلاصه بيانات امام عليه السلام چنين بود : 'ای مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برتری ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است که مردم با ايمان ما را دوست بدارند ، و اين کاری است که دشمنان ما نمي توانند از آن جلوگيری کنند' . سپس فرمود : 'پيغمبر خدا محمد صلي الله عليه و آله از ماست ، وصی او علی بن ابيطالب از ماست ، حمزه سيد الشهداء از ماست ، جعفر طيار از ماست ، دو سبط اين امت حسن و حسين عليهما السلام از ماست ، مهدی اين امت و امام زمان از ماست ' . سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جايی رسيد که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام عليه السلام سکوت کرد . تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن تو را به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد کرد و گفت : آيا اين پيامبر ارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويی جد تو است همه مي دانند دروغ مي گويی ، و اگر بگويی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسين عليه السلام را کشتی ؟ چرا فرزندانش را کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هايش را اسير کردی ؟ سپس امام عليه السلام دست برد و گريبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی آشوبی به پا شد . اين پيام حماسی عاشورا بود که به گوش همه مي رسيد . اين ندای حق بود که به گوش تاريخ مي رسيد . يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتی بعضی از لشکريان را که همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بيمناک شد و از آنان روی پوشيد و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال ، يزيد بر اثر افشاگريهای امام عليه السلام و پريشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجويی حال اسيران برآيد . از امام سجاد عليه السلام پرسيد : آيا ميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد عليه السلام و زينب کبری عليها السلام فرمودند : ميل داريم پهلوی قبر جدمان در مدينه باشيم . خطبه تاریخی حضرت سجاد علیه السلام تاثیر عمیقی بر مردم شام بر جا گذاشت. در روایتی از ابن باقی چنین آمده که پس از این خطبه، مردم گریه و شیون می کردند. مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان حکومت یزید هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثیر این بیانات قرار گرفتند و زمینه بیداری آنان فراهم شد. در همان مجلس عده ای زبان به اعتراض گشودند و وقتی یزید خواست نماز بگزارد، عده ای با او نماز نخواندند و پراکنده شدند. به علاوه، وضع عمومی شهر به گونه‌ای شد که یزید به ناچار در مقابل درخواست بازماندگان حادثه کربلا که می خواستند برای مصائب امام حسین علیه السلام عزاداری کنند، تسلیم شد و جایی را به نام « دارالحجاره » برای آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند. ذکر حسین علیه السلام کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جایی که یزید قرآن را به قسمت‌های کوچک تقسیم کرد و بین مردم توزیع کرد تا قرآن بخوانند و توجه‌شان از حسین علیه السلام منصرف شود، ولی هیچ چیز نمی‌توانست آنها را منصرف سازد. یزید که اوضاع را نامناسب دید تصمیم به انتقال کاروان اسرا به مدینه گرفت. از دیگر آثار این خطبه این بود که یزید در رفتار خود با اهل بیت و به ویژه امام زین العابدین علیه السلام تجدید نظر کرد. او که در ابتدا تصمیم داشت سر مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را تا چهل روز بر بالای مناره مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پایین آورند و با احترام کامل به قصر ببرند. ثانیاً محل سکونت اهل بیت را عوض کرد و به آنها محبت نمود . ثالثاً گناه قتل سید الشهدا را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعن و نفرین کرد و گفت:« اگر من بودم، هرگز حسین را نمی‌کشتم.» البته همه این حرف‌ها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعی؛ چرا که وقتی ابن زیاد به دمشق آمد، یزید او را احترام کرد و کنار دست راست خود نشاند و با او شراب خورد.
واقعه دیگری که در مسجد اموی گزارش شده، مربوط است به یکی از علمای یهودی که بعد از شنیدن خطبه امام سجاد علیه السلام و دانستن اینکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به یزید اعتراض کرد و یزید خشمگین شد و دستور داد او را کتک بزنند. [20]

خطبه حضرت در مدینه

پس از آنکه بشیر بن حذلم، خبر رسیدن کاروان خاندان امام حسین علیه السلام را به مردم مدینه اعلام کرد، و مردم یکپارچه گریان به استقبال کاروان شتافتند، امام سجاد علیه السلام با دست خود آنها را ساکت کرد. آن‌گاه چنین خطبه خواند: « سپاس خداوندی را که پرودگار دو جهان است و فرمانروای روز جزا و آفریننده همه مخلوقات. خداوندی که عقل‌ها قدرت درکش را ندارند، و رازهای پنهان، نزد او آشکار است. خداوند را به خاطر سختی‌های روزگار و داغ‌های دردناک و مصیبتهای بزرگ و سخت و اندوه آوری که به ما رسید، سپاس می‌گزارم. حمد خدای را که ما را با مصیبت‌های بزرگ و حادثه بزرگی که در اسلام واقع شد، آزمود. ای مردم، اباعبدالله و عترت او کشته شدند و زنانش اسیر، و سر مقدس او را بالای نیزه در شهرها گرداندند، و این مصیبتی است که نظیر و مانندی ندارد. ای مردم! پس از این مصیبت، کدام یک از مردان شما دلشاد خواهد بود؟ کدام دلی است که از غم و اندوه خالی بماند و کدام چشمی که از ریختن اشک خودداری کند؟ در صورتی که هفت آسمان بر او گریستند و ارکان آسمان‌ها به خروش آمد، زمین نالید و درختان و ماهیان و امواج دریاها و فرشتگان مقرب و همه اهل آسمان‌ها در این مصیبت عزادار شدند. ای مردم! کدام دلی است که از کشته شدن حسین علیه السلام نشکند؟ کدام چشمی که بر او نگرید و کدام گوشی که بتواند این مصیبت بزرگ را که بر اسلام وارد شده است، بشنود و کر نشود؟ ای مردم! ما را پراکنده ساختند و از شهرهای خود دور کردند، گویا اهل ترکستان یا کابل باشیم! بی آنکه مرتکب جرم و گناهی شده یا تغییری در دین اسلام داده باشیم. چنین برخوردی را از گذشتگان به یاد نداریم و این جز بدعت چیز دیگری نیست. به خدا قسم اگر پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله به جای سفارش به رعایت حال ما خاندانش، فرمان می‌داد با ما جنگ کنند، بیش از این نمی توانستند کاری بکنند. انالله و اناالیه راجعون. مصیبت ما چه بزرگ و دردناک و سوزاننده و سخت و تلخ و دشوار بود. از خدای متعال خواهانیم که در برابر این مصائب به ما اجر و رحمت عطا کند؛ زیرا او قادر و انتقام‌گیرنده است.» [21]

تصمیم یزید بر قتل امام علیه السلام

پس از واقعه‌ی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقات‌هایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانه‌ای برای قتلش باشد.
یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش می‌گرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت می‌کنی موقع حرف‌زدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بی‌اینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح ‌در دست، هر چه می‌خواهد بگوید، تا وقتی به بستر می‌رود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور می‌شود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور می‌شود. من هم به جدّم اقتدا می‌کنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من می‌دهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.
در روایت دیگری نیز چنینی آمده است: بعد از خطبه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد، او از شامیان نظر خواست که « با این اسیران چه کنم؟» شامیان در پاسخ گفتند: «آنها را از دم شمشیر بگذران ».
یکی از انصار به نام « لقمان بن بشیر » گفت: « ببین اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با آنان چه می‌کرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن.»
امام باقر علیه السلام نیز که در مجلس حضور داشت، سخنان قاطعی گفت که یزید را از قتل اسرا منصرف کرد.
یزید سر بر زیر انداخت و سپس دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند.
در روایتی نیز امام سجاد علیه السلام به « منهال » فرمودند: « هیچ بار نشد که یزید ما را احضار کند و ما گمان نکنیم که می‌خواهد ما را بکشد.»
به هر حال با توجه به شواهد متعدد تاریخی، یزید بارها تصمیم قطعی به قتل امام سجاد و همراهان ایشان داشته ولی خداوند هر بار آنها را نجات داده است. [22]

زمان شهادت امام سجاد علیه السلام

همان طور که در روز تولد حضرت زین العابدین علیه السلام در بین مورّخین اختلاف است، در روز و سال شهادت او نیز اختلاف وجود دارد.
دامنه این اختلاف از سال 92 هجری تا سال 100 هجری است، اما آنچه از همه مشهورتر است، یکی سال 94 هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بیشماری از اهل مدینه، « سنه الفقهاء » نامیده اند و دیگری سال 95 هجری.
« حسین » فرزند امام علی بن الحسین علیه السلام وفات پدر خود را در سال 94 اعلام کرده است و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ طوسی و محقق اربلی و ابن اثیر نیز همین نظر را داشته اند.
اما بر اساس روایتی که ابوبصیر از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده است، امام فرموده است:
حضرت علی بن الحسین علیه السلام در حالی‌که 57 ساله بودند از دنیا رفت و این واقعه در سال 95 هجری اتفاق افتاد.

آخرین شب زندگانی حضرت

امام صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت امام سجاد علیه السلام در شب شهادتش به فرزندش، امام محمد باقر، فرمود:« پسرم، برایم آب بیاور تا وضو بگیرم.»
امام محمد باقر برخاست و ظرفی آب آورد.
امام سجاد فرمودند:« این آب برای وضو شایسته نیست،‌ چرا که در آن حیوانی مرده افتاده.»
امام باقر چراغی آورد و دید موشی مرده در آن افتاده است. از این رو ظرف آب دیگری برای ایشان برد.
امام سجاد فرمود:« پسرم! این همان شبی است که به من وعده داده‌اند.»
سپس سفارش کرد به شترش که بارها با آن به حج مشرف شده بود، خوب رسیدگی کنند و غذا بدهند.[23]

شهادت

روز شهادت امام سجاد نیز 18 ، 22 و 25 محرم نقل شده که روز 25 از شهرت بیشتری برخوردار است.
بنا بر این روایات، امام سجاد علیه السلام 57 یا 58 سال عمر فرمود که :
دو سال آن را در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، ده سال را در زمان امامت عموی خود حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و ده سال را در دوران امامت پدر خود سپری فرموده است و مدت امامت خود آن امام بزرگوار نیز 35 سال بوده است. [24]

محل دفن امام سجاد علیه السلام

حضرت زین العابدین علیه السلام پس از تشییع باشکوه مردم مدینه، در بقیع که قبور بسیاری از اولیاء خداوند، همسران پیامبر، فاطمه بنت اسد و بسیاری از صحابه گرانقدر پیامبر و تعدادی از شهدای صدر اسلام در آن قرار دارد، در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، عموی بزرگوارش، مدفون گردید.
در این قطعه از بقیع عباس، عموی پیامبر، نیز دفن شده بود و بعداً حضرت امام صادق و حضرت امام باقر نیز مدفون گردیدند. این بخش دارای قبه و بارگاه بوده ولی اکنون به دست وهابیون تخریب شده است. [25]

قاتل امام سجاد علیه السلام

حضرت علی بن الحسین علیه السلام در زمان خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسید.
بنا به گفته عمر بن عبدالعزیز، ولید که حاکم جبّار و ظالمی بود، زمین را از جور و ستم لبریز کرده بود. در دوره‌ی حکومت او، رفتار مروانیان و کارگزاران آنها با دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، بنی هاشم و به خصوص امام سجاد علیه السلام بسیار ظالمانه و بی‌رحمانه بود.
والی مدینه - هشام بن اسماعیل - گر چه از زمان عبدالملک بن مروان مسئول اداره شهر مدینه بود، ولی در دوران ولید رفتار ظالمانه ای با حضرت زین العابدین علیه السلام در پیش گرفت و هنگامی که به دلیل بدرفتاری زیاد با مردم مدینه از منصب خود عزل شد، او را در کنار منزل مروان نگه داشتند تا مردم از او تقاص بگیرند. او خود معترف بود که از کسی جز علی بن الحسین علیه السلام بیم ندارد، اما هنگامی که امام با جمعی از اصحاب خود از کنار او عبور کردند، هیچ یک به او متعرض نشدند و از او شکایتی نکردند. این جا بود که هشام فریاد زد:« الله اعلم حیث یجعل رسالته » (خدا می‌داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد.)
و در روایت دیگری، امام برای او پیغام داد که اگر از نظر مادی در تنگنا هستی، ما تأمینت می‌کنیم.
مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد، و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک، که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمی توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود. [26]

مردم مدینه و اندوه شهادت امام سجاد علیه السلام

خبر شهادت حضرت زین العابدین علیه السلام که با عملکرد انسانی و الهی خود، همگان را مجذوب خود کرده و با مجاهدت سی و پنج ساله خود، تصویری منور و متعالی از امامت در ذهن جامعه اسلامی ترسیم کرده بود، به سرعت در شهر پیچید و همه برای تشییع جنازه او حاضر شدند.
سعید بن مسیب چنین روایت می کند:« وقتی امام به شهادت رسید، همه ی مردم، از نیکوکاران گرفته تا بدکاران، برای تشییع جنازه‌اش حاضر شدند. همه زبان به ستایش او گشوده بودند و سیل اشک از دیدگان همگان جاری بود. در تشییع جنازه‌ی امام همه مردم شرکت کرده بودند و حتی یک نفر در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله باقی نمانده بود.» [27]
حضرت زین العابدین علیه السلام شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود. خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به حضرت امام باقر علیه السلام رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:« آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود:« او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. [28]

برچسب ها: حضرت زین العابدین.امام سجاد علیه السلام. , کربلا .حضرت زینب سلام الله علیها . ,

[ بازدید : 97 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 17 آبان 1394 ] [ 21:02 ] [ حسین ]

[ ]

شخصیت و نهضت امام حسین



تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

آیت‌الله محمد شجاعی معتقد است؛ شهدای كربلا افرادی برگزیده بودند كه حتی «ابن‌عباس‌»ها به آن نرسیدند اما «حرّ بن ‌یزید ریاحی» به آن دست یافت و او لیاقت شهادت در كنار امام حسین (ع) را داشت.

آیت‌الله محمد شجاعی در باب شخصیت و نهضت امام حسین (ع) سلسله سخنرانی‌هایی را بیان كرده است كه هر روز از رادیو قرآن تحت عنوان «چراغ هدایت» پخش می‌شود. آنچه در پی می‌آید، متن سخنرانی‌های معظم‌له است كه به ابتكار خبرگزاری فارس منتشر می‌شود.

* شهدای كربلا از قبل تعیین شده بودند

شهدای كربلا افرادی مخصوص بودند. روایتی از ابن‌عباس آمده كه می‌گوید: «من در زیقار به خدمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم. آنجا امام صحیفه‌ای بیرون آورد. از آن صحیفه جملاتی خواند كه مربوط به شهادت سیدالشهدا (ع) بود. این صحیفه را رسول‌الله (ص) املا كرده و امیرالمؤمنین (ع) آن را نوشته بود. امام علی (ع) از آن صحیفه خواند كه فرزندش اباعبدالله الحسین (ع) چگونه، در كجا و توسط چه كسی شهید خواهد شد و چه كسانی به یاری او خواهند شتافت و چه كسانی هم با او شهید می‌شوند.» پس معلوم می‌شود كه این افراد از اول مورد نظر بودند.

محمدبن‌حنیفه، فرزند امیرالمؤمنین (ع) در روایتی دیگر می‌گوید: «آنها كه با اباعبدالله (ع) شهید شدند، نامشان از اول نزد ما معلوم بود.»

در جریان واقعه عاشورا، ابن‌عباس زنده بود؛ اما چرا با آن خصوصیاتی كه داشت، جزو شهدا نبود. ابن‌عباس و برخی دیگر از بزرگان حیات داشتند اما به این توفیق نائل نشدند.

حال قضاوت نمی‌كنیم ابن‌عباس را كه مفسر قرآن بوده و اینكه مثبتات او چه بوده و آیا منفی‌یاتی هم داشته و یا نه، ولی او ابن‌عباس بوده است. زمانی او را مزمت كردند كه چرا از این فیض بازماندی؟ جواب داد: «آنها كه با اباعبدالله شهید شدند، از قبل تعیین شده بودند و نه احدی به آنها اضافه و نه احدی از آنها كم می‌شد.»

* خصوصیاتی كه در زیارت‌ها برای یاران امام حسین (ع) آمده است

در زیارتی كه در نیمه رجب خوانده شود، می‌خوانیم: السلام علی الارواح المنیخة بقبر ابی‌عبدالله الحسین (ع)، این جمله خوصیات زیادی را بیان می‌كند؛ اما درك آن از عهده من و شما خارج است؛ ولی می‌‌توان اشاره كرد كه می‌گوید؛ سلام بر ارواحی كه به قبر ابی‌عبدالله حسین (ع) نزول كردند. جایگاه اصلی این ارواح دل اباعبدالله است.

در ادامه زیارت آمده؛ السلام علیكم یا طاهرین من الدّنس، سلام بر شما، ای كسانی كه كه از هر پاكی، پاك بودید. این وصف بالایی است. السلام علیكم یا مهدیون، سلام بر شما ای هدایت شده‌های خاص خدا، السلام علیكم یا ابرارالله؛ سلام بر شما نیكویان الهی.

السلام علیكم و علی الملائكة الحافین بقبوركم، سلام برخود شما و بر آن ملائكه كه اطراف قبر شما هستند.

در زیارت حضرت سید‌الشهدا (ع) در شب‌های قدر، وقتی زیارت حضرت تمام می‌شود، رو به شهدا می‌شود كه اینگونه خطاب می‌شوند؛

در جریان واقعه عاشورا، ابن‌عباس زنده بود؛ اما چرا با آن خصوصیاتی كه داشت، جزو شهدا نبود. ابن‌عباس و برخی دیگر از بزرگان حیات داشتند اما به این توفیق نائل نشدند. حال قضاوت نمی‌كنیم ابن‌عباس را كه مفسر قرآن بوده و اینكه مثبتات او چه بوده و آیا منفی‌یاتی هم داشته و یا نه، ولی او ابن‌عباس بوده است. زمانی او را مزمت كردند كه چرا از این فیض بازماندی؟ جواب داد: «آنها كه با اباعبدالله شهید شدند، از قبل تعیین شده بودند و نه احدی به آنها اضافه و نه احدی از آنها كم می‌شد.»

السلام علیكم ایّها الصدیقون، صدیق در لسان قرآن و ائمه (ع) معنایی دارد كه ما نمی‌توانیم آن را تصور كنیم.

السلام علیكم ایها الشهداء و الصابرون، اشهد انّكم جاهدتم فی‌سبیل‌الله؛ شهادت می‌دهم شما در راه خدا به جهاد پرداختند .

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

و صبرتم علی الاذی فی جنب‌الله، و بر هر ظلم و اذیتی در جنب‌الله فی‌الله صبر كردید.

و نصحتم‌لله و لرسوله؛ و موعظه كردید برای خدا و رسول (ص).

حتی اتیكم الیقین؛ تا اینكه به یقین رسیدید. این منزلت بالایی است و این جمله را معمولاً در زیارت ائمه (ع) می‌خوانیم؛ اما در اینجا خطاب به شهدای كربلا است.

در همین زیارت شب‌های قدر، خاصه در خصوص حضرت ابوالفضل (ع) هم همین موضوع است.

درادامه زیارت می‌خوانیم: اشهد انك قد جاهدت و نصحت و صبرت حتی اتیك الیقین، من شهادت می‌دهم تو مجاهدت كردی، نصیحت كردی، صبر كردی تا به یقین رسیدی.

در زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) در عید فطر و قربان هم این جمله را در خصوص شهدا می‌بینیم.

السلام علیكم ایها الذّابوّن عن توحیدالله، سلام بر شما ای كسانیكه از توحید دفاع كردید.

و در زیارت نامه‌ها هم این جمله‌ها خوانده می‌شود كه السلام علكیم یا اولیاءالله كه اولیا‌ءالله مرتبه بالایی دارد.

شهدای كربلا افرادی برگزیده بودند كه حتی ابن‌عباس‌ها به آن نرسیدند اما حربن‌یزید به آن دست یافت.

* حر، آزاده‌ای كه لیاقت شهادت در كنار امام حسین (ع) را داشت

«حرّ» اولین كسی بود كه به مقابله پرداخت و وقتی كه صبح عاشورا بازگشتو توبه كرد، به امام حسین (ع) گفت كه من نمی‌دانستم كه با شما می‌خواهند این طور رفتار كنند و فكر می‌كردم كه حرف شما را گوش می‌كنند و از در مسالمت وارد می‌شوند.

وقتی حر راه را به امام حسین (ع) بست، گفت كه مأمور هستم كه شما را به كوفه ببرم و وقتی سیدالشهدا (ع) آن را قبول نكرد، درخواست داد تا راهی غیر از مدینه و كوفه را انتخاب كند و بماند تا او قاصدی را به ابن‌زیاد بفرستد تا به جنگ با امام حسین (ع) گرفتار نشود. وقتی حر گفت كه من نمی‌گذارم تا برگردید، از درونش خبرهایی می‌آمد، امام حسین در حین گفت‌وگو با حر به او گفت: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می‌خواهی؟ حر گفت: اگر غیر تو كسی نام مادرم را می‌برد، من متعرض به مادرش می‌شدم و عین همان جمله را جواب می‌دادم؛ اما من نمی‌توانم جز تكریم و تعظیم در برابر مادرت سخنی بگویم. حر در مقام مقابله است، اما جمله‌ها را دقت كنید. حتی قبل از این وقتی امام حسین (ع) می‌خواست نماز بخواند به حر گفت كه تو می‌خواهی یا یارانت نماز بخوانی كه حر گفت؛ نه با شما نماز خواهیم خواند و با جمعش به امام حسین (ع) اقتدا كرد.

حر روز عاشورا هم تلاش كرد و صبح عاشورا به سراغ عمرسعد رفت و گفت كه آیا جدی می‌خواهی با این مرد به جنگ بپردازی؟ عمرسعد گفت بله و حر گفت نمی‌شود از در مسالمت وارد شوی؟ مقصودش این بود كه بدان با چه كسی می‌خواهی جنگ كنی. عمرسعد گفت كه من هم می‌خواستم؛ اما ابن‌زیاد دست‌بردار نیست.

«قرّة» یكی از هم‌عشیره‌های حر می‌گوید كه وقتی حر دید نمی‌تواند اوضاع را عوض كند و مأیوس شد از اینكه جلوی جنگ را بگیرد، یواش یواش حركت كرد و از جمع عمرسعد كنار گرفت. شخص دیگری به نام مهاجر می‌گوید كه حر كنار گرفت و رفتار مشكوكی داشت. بعد یواش یواش از لشكر عمرسعد دور شد و به سمت دیگر میدان رفت.

برچسب ها: تیشرت محرم.شهدای كربلا.امیرالمؤمنین (ع). ,

[ بازدید : 104 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 17 آبان 1394 ] [ 20:57 ] [ حسین ]

[ ]

روز تاسوعا چه اتفاقاتی افتاد


شیخ کلینى از جناب صادق علیه السلام روایت کرده که آنجناب فرمود: تاسوعا روزى بود که جناب حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آنحضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عمر سعد خوشحال شدند بسبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب حسین ع و اصحابش ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود.

پس فرمود پدرم : فداى آن ضعیف غریب .

آنچه در روز تاسوعا اتفاق افتاد:

1.محاصره خیمه ها در کربلا
امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.1

2.آمدن شمر و رساندن نامه ی ابن زیاد
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.2

3. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام
در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . 3آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:'أین بنو اختنا': 'پسران خواهر ما کجایند'؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.
حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:'لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد'؟!4

4.خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش
در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.


5- مهلت برای راز و نیاز

وقتی عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد، حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود : نزد دشمنان برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند چرا که : «و هو یعلم انی احب الصلاة له و تلاوة کتابه» (خداوند می داند و گواه است که من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم).
پس حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و ازآنها شب عاشورا را برای نماز وعبادت مهلت خواست عمربن سعد درموافقت با این درخواست مردد بود وسرانجام ازلشكریان خود پرسید كه : چه باید كرد؟عمروبن حجاج گفت : سبحان الله اگراهل دیلم ( كنایه ازمردم بیگانه ) و كفار از تو چنین تقاضائی می كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی .

قیس بن اشعث گفت : درخواست آنها را اجابت كن بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با توخواهند جنگید .

ابن سعد گفت : بخدا سوگند كه اگربدانم چنین كنندهرگز با درخواست آنها موافقت نكنم.(5)

و عاقبت فرستاده ابن سعد به نزد حضرت عباس بن علی علیه السلام آمد و گفت :

ما به شما تا فردا مهلت می دهیم اگرتسلیم شدید شما را به نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم فرستاد واگر سرباززدید ، دست ازشما برنخواهیم داشت.(

برچسب ها: تیشرت محرم. تاسوعا.عمر سعد.ابن مرجانه . ,

[ بازدید : 95 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 17 آبان 1394 ] [ 20:51 ] [ حسین ]

[ ]

چرا به امام حسین(ع) اباعبدالله می‌گویند؟

چرا به امام حسین(ع) اباعبدالله می‌گویند؟
در جامعه عربی هم اسم و هم کنیه داریم، اعراب از زمانی که فرزندشان به دنیا می‌آید، معمولاً برای او به غیر از اسم کنیه هم قرار می‌دهند که در اکثر موارد فرزند آن شخص همان نام مذکور در کنیه را دارد، مثلاً حضرت علی(ع) ابوالحسن است و نام فرزند ارشد ایشان حسن(ع) یا امام صادق(ع) اباعبدالله است و امام حسین(ع) که اباعبدالله است فرزندی به نام عبدالله رَضیع داشته است.

عبدالله به معنای بنده خدا و از آنجا که هر کسی بعد از واقعه عاشورا خداوند را عبودیت می‌کند مدیون خود سیدالشهدا(ع) است، بنابراین امام حسین(ع) پدر تمام بندگان خدا است، یعنی هر کس که خداوند را عبودیت می‌کند مدیون خون سیدالشهدا(ع) است، پس می‌توان گفت که امام حسین(ع) پدر تمام بندگان خدا است، چرا که اسلام توسط پیامبر(ص) ابلاغ شد و توسط قیام امام حسین(ع) جاویدان و باقی ماند، اگر قیام امام حسین(ع) نبود، الان هیچ مؤمن واقعی وجود نداشت، به همین جهت گفته‌اند: «الاسلام نبوی الحدوث وحسینی البقاء» چرا که اسلام فقط و فقط آن است که سیدالشهدا(ع) بیان می‌کند و هر آنچه یزید ترویج می‌کند، کفر مطلق است.

منظور از لعین و ابن اللعین کیست؟
-منظور یزید بن معاویه بن ابی سفیان است که هم یزید و هم معاویه و هم ابوسفیان از زبان پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم مورد لعن قرار گرفته‌اند و این همان زمانی اتفاق افتاد که پیامبر(ص) در خواب دید میمون‌ها از منبرش بالا می‌روند و آیه ۶۰ سوره اسراء نازل شد و بنی‌امیه را شجره ملعونه معرفی کرد.

شادی آل زیاد و آل مروان چگونه بود؟
آنان روز عاشورا را به عنوان روز پرخیز و برکت خود قرار دادند و دستور به روزه‌داری این روز کردند و اهل بیت(ع) از روزه روز عاشورا به دلیل عدم شباهت با بنی‌امیه نهی کردند و فرمودند روز بگیرید عاشورا با نهی از خوردن و آشامیدن تا قبل از غروب و قبل از غروب افطار کنید، چرا که عزیز ما در روز عاشورا هم گرسنه و هم تشنه شهید شدند، بنابراین نزدیک غروب آفتاب که دیگر حضرت به شهادت رسیده است، غذا خوردن شما کراهت ندارد. این حدیث از امام صادق(ع) در کتاب مصباح متهجد نوشته شیخ طوسی نقل شده است.

ثارالله یعنی چه؟

در کلام عرب هم به خون و هم به طلب کننده خود و هم به کسی که خونش طلب می‌شود، «ثار» گفته می‌شود، در زیارت عاشورا می‌خوانیم «طلب ثارکم مع امام هدی» خداوند به من روزی گرداند توفیق طلب خون شما را که من هم از طلب‌کنندگان خون شما باشم، پس در اینجا ثار به معنای خون است و در زیارت امام زمان(عج) می‌خوانیم «السلام علیک یا ثارالله» و چون منتقم حقیقی خون امام حسین(ع) امام زمان(عج) است. «ثارالله» در اینجا به معنای طلب کننده خون است، در زیارت عاشورا که می‌خوانیم«السلام علیک یا ثارالله وبن ثاره» منظور کسی است که خون او طلب می‌شود؛ یعنی امام حسین(ع) و امیرمؤمنان(ع) بنابراین سه امام از امامان ما لقب ثارالله دادند، امام زمان(عج) طلب کننده و حضرت امام علی(ع) و امام حسین(ع) طلب شونده.

منظور از ارواحی که به درگاه امام حسین(ع) سر تعظیم فرود می‌آوردند، چیست؟

«حَلَت» به معنای وارد شدن همراه با کرنش و خضوع است، یک وقت شخص با احترام و تواضع به انسان وارد می‌شود، به این حالت حلول گفته می‌شود و اگر داخل شدن بدون تواضع باشد به آن دخول گفته می‌شود، در زیارت عاشورا سلام می‌دهیم به روح‌هایی که در مقابل عظمت امام حسین(ع) حلول کردند یعنی با تمام تواضع به درگاه ایشان آمدند که در درجه اول منظور یاران سیدالشهدا(ع) که در کنار حضرت در پایین پای او جسم آن‌ها قرار دارد و در مرحله دوم ارواح تمام انبیاء، صالحین، شهدا و مؤمنان است که در برابر عظمت حرکت سیدالشهدا سر تعظیم نهاده‌اند، در کامل الزیارات عبارت «واناخت برحلک» نیز وجود دارد که «اناخه» به معنای خم شدن تا حدی که صورت به زمین نزدیک شود، هست. شتربان وقتی می‌خواهد شتر را بخواباند، آن قدر سر او را پایین می‌آورد که به زمین نزدیک می‌شود عرب به آن «اناخه» می‌گوید، می‌خواهد بگوید آن قدر به امام حسین(ع) تعظیم کردند که نزدیک است در اثر خم شدن نزدیک است سر آنان به زمین برسد و شاید دلیل بوسیدن عتبه -پاشنه درب ورودی حرم امام معصوم(ع)- همین باشد که انسان سر تعظیم به آستانش بساید.

چرا در بین همه ظالمان عبیدالله بن زیاد عمر سعد شمر یزید مورد لعن صریح واقع شده‌اند و بقیه قاتلان مثل خولی، نسان و … اسمشان در زیارت عاشورا نیامده است؟

اولاً اینها کسانی بودند که فرماندهی را به عهده داشتند، ثانیاً کسانی بودند که بیشترین ظلم را مرتکب شدند، ثالثاً کسانی بودند که شناختشان نسبت به امام حسین(ع) بیشتر از بقیه بود، رابعاً قرار نیست که هر کسی که مورد لعن است نامش در زیارت بیاید و خداوند از باب نمونه به چند تن از ظالمان اشاره شده است و عبارت «ولعن الله اُمه قتلتکم» همه قاتلان کربلا را در بر می‌گیرد، خامساً در زیارت ناحیه امام هادی(ع) تک تک قاتلان نام برده شده و لعن شده‌اند همانند حرمله، خولی و…

مگر منتقم خون امام حسین(ع) امام زمان(عج) نیست، پس بقیه شیعیان چه کاره هستند که خداوند می‌فرمایند طلب خون امام حسین(ع) را به همراه حضرت مهدی(عج) را نصیب کند؟

-منتقم اصلی خداوند است، حضرت مهدی(عج) مجری این طرح است، خداوند ابلاغ می‌کند، امام اجرا می‌کند، ولی به واسطه شیعیان، یعنی این گونه نیست که خود حضرت یکی یکی قاتلان و مجریان را قصاص کند، بلکه شیعیان او که در زمان ظهور هستند این کار را انجام می‌دهند.
چرا به امام زمان(عج) امام منصور می‌گویند؟

در بین تمام اهل بیت(ع) دو معصوم بوده‌اند که توسط خداوند منصور به رعب (وحشت) هستند، یکی پیامبر اکرم(ص) و یکی حضرت مهدی(عج)، در مورد پیامبر(ص) قرآن می‌فرماید: در جنگ بدر و جنگ احزاب خداوند وحشت و الرعب را در قلوب کفار جای داد، به وسیله نزول سه هزار ملک در جنگ بدر، در آیه ۱۲۴ آل عمران و سوره انفال آیه ۶۵، امام صادق (ع)فرمودند: فرزندم مهدی نیز به وسیله رعب و وحشتی که در دل دشمنانش افکنده می‌شود خداوند او را یاری می‌کنند، منصور یعنی کسی که توسط خداوند یاری شده است.

منظور از مقام محمود در زیارت عاشورا چیست؟
در آیه ۷۹ سوره اسراء خداوند به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که نماز شب را بپادار امید است که به مقام محمود برسی، در روایت امام صادق(ع) دارد که منظور از مقام محمود مقام شفاعت اهل بیت(ع) است، در زیارت جامعه کبیره اشاره شده است، از خداوند می‌خواهیم که ما را به آن مقام شفاعت برساند امام صادق(ع) فرمودند: زائر امام حسین(ع) خودش شافع محشر است و هر کس به غیر از دشمنان اهل بیت(ع) را می‌تواند شفاعت کند و یا اینکه طبق فراز سجده زیارت عاشورا به شفاعت امام حسین(ع) برسد.

منظور از مضاعف شدن لعن چیست؟

لعن به معنی دوری از رحمت خدا و رسیدن به عذاب الهی همان طور که رحمت خدا برای برخی چندین برابر می‌شود، همانند پاداش انفاق که به فرموده قرآن ۷۰۰ برابر می‌شود، سوره بقره آیه ۲۶۱، لعنت خدا نیز برای برخی چند برابر می‌شود بستگی به گناه دارد، در زیارت عاشورا از خدا می‌خواهیم که لعنت خود را بر بنی‌امیه مضاعف گرداند.

مگر جهاد یک واژه مقدس نیست، پس چرا زیارت عاشورا دشمنان امام حسین(ع) را با لفظ «جاهدت الحسین» یاد کرده است؟

جهاد یک معنای لغوی دارد که به معنای تلاش و کوشش است، در قرآن کریم به همین معنا به کار رفته است، در سوره لقمان آیه ۱۵ «وَاِن جاهداک» اگر پدر و مادر تلاش کردند تو را مشرک کنند، از آن‌ها اطاعت مکن و همین معنا در این فراز زیارت به کار رفته است، خدا لعنت کند گروهی را که علیه امام حسین(ع) در جنگ با او به هر نحوی تلاش کردند که پسر پیامبر(ص) را شهید کنند، چه با تیر چه با سنگ و … این معنا با جهادی اصطلاحی که ششمین فرع از فروع دین اسلام است تفاوت دارد، جهاد در اینجا به معنی تلاش است و در زبان عربی به هر تلاشی جهاد می‌گویند.

مگر حضرت علی اکبر(ع) جزو اولاد امام حسین(ع) نیست، پس سلام به صورت کلی بر اولاد حسین(ع) کافی بود، چرا علی اکبر(ع) را سلام اختصاصی دادند؟

در بین فرزندان امام حسین(ع) که در کربلا به شهادت رسیدند، هیچ کس مقامش به اندازه علی اکبر(ع) نیست، برای همین امام سجاد(ع) او را در یک قبر ویژه پایین پای پدرش دفع کرد، ولی بقیه ی شهدای کربلا مانند قاسم(ع)، عبدالله(ع)، عون(ع)، عثمان(ع)، جعفر(ع) و … را که شانزده نفر بودند، را در یک گور دسته جمعی دفن کرد و این خود امتیاز علی اکبر(ع) به سایر شهدای اهل بیت(ع) را می‌رساند، شخصیتی که در خلق و خُلق و سخن شبیه پیامبر(ص) بوده است و البته چون داغ علی‌اکبر(ع) بر سیدالشهدا بسیار گران بود، خدا در زیارت عاشورا با سلام خاص به علی اکبر(ع) تسلی به سیدالشهدا(ع) نیزمی‌دهد.

ویژگی‌های اصحاب امام حسین(ع) چیست که خدا به آن‌ها سلام می‌دهد؟

اصلی‌ترین ویژگی یاران امام حسین(ع) شناخت امام زمان است، شناختی که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس آن شناخت را نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و جایگاه اصحاب امام حسین(ع) در روزگاری که نزدیک ۳۰ هزار نفر علیه امام زمانشان شمشیر کشیده‌اند معلوم می‌شود، اصحابی که امام صادق(ع) فرمودند: پدر و مادرم به فدای شما!

در کلام عربی وقتی گفته می‌شود «بابی انت و امی» کنایه از آن است که پدر و مادر من این عمل و رفتار شما را در یاری از حجت خدا می‌پسندند، نه به این معنا که شخص فدای شخص دیگر شود، بعضی‌ها شبهه می‌اندازند که چرا امام صادق(ع) فرموده: «بابی انت وامی» و آن هم خطاب به شهدای کربلا، یعنی امام باقر(ع) فدای یک شخص عادی شود! نه این نیست، بلکه منظور فدای حرکت و عمل که همان اطاعت از امام معصوم(ع) است وگرنه در روایات ما نهی شده است که کسی پدر و مادر خود را فدای شخص دیگر کند، مگر اینکه از دنیا رفته باشند.

از طرف وهابی‌ها مطرح می‌شود امام حسین ۱۳۷۰ سال پیش از دنیا رفته است، چرا الان به زیارتش می‌روید و به او سلام می‌کنید، این کار شما چه فایده‌ای دارد؟

اولاً زیارت قبور مؤمنان جزو سیره پیامبر اکرم(ص) است، در صحیح مسلم روایت شده است که پیامبر(ص) به زیارت قبور بقیع می‌رفتند و این گونه می‌فرمودند: «السَّلامُ عَلى اَهْلِ الدّیارِ مِنَ المُسلِمینَ وَالمُؤمِنینَ أَنْتُم لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ اِنْ شاءَ اللّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ»، این روایت پیامبر(ص) را هم اکنون در قبرستان بقیع تابلو کردند، یعنی خود وهابی‌ها این کار را کرده‌اند و در آنجا قرار داده‌اند، پس یکی از پاسخ‌هایی که با روش خودشان می‌توان به وهابی‌ها داد، همین است که خطاب به قبور معمولی سلام می‌دهید، حال اینکه به حضرت سیدالشهدا(ع) می‌رسد، به شیعه اشکال می‌کنید که چرا زیارت می‌کند و سلام می‌دهد.

ثانیاً خود وهابی‌ها به زیارت پیامبر اکرم(ص) می‌روند می‌گویند: «السلام علیک یا رسول‌الله اشهد انک … جاهدت فی سبیل الله» این عبارت بین اذان و اقامه از تلویزیون سعودی همیشه پخش می‌شود و در مکتب شیعه سلام بر هر یک از ائمه همانند سلام بر رسول خداست.

از منظر مکتب شیعه اعتقادمان این است که روح امام معصوم هیچ تفاوتی در زمانی که در حیات است با بعد از مماتش ندارد، بنابراین در زیارت ائمه می‌خوانیم: «اشهد انک تشهد مقامی وتسمع کلامی وترد سلامی وانک حی عند ربک مرزوق»، شهادت می‌دهم که شما جایگاه من را می‌بینید و جواب سلام من را می‌دهید، سخنم را می‌شنوید و سلامم را پاسخ می‌دهید، شهادت می‌دهم که زنده‌اید و در نزد خداوند از روزی بهرمندید.

و جمله معجزات و کراماتی که در حرم ائمه به خصوص حرم امام رضا(ع) صادر و ساطع می‌شود، تصدیق مطلب فوق است اینکه مثلا بیمار سرطانی یا نابینایی شفا یافته است، نشان از ارتباط اهل بیت(ع) با دنیا حتی پس از شهادتشان دارد.

شبهه دیگری که وهابیت مطرح می‌کند این است که به جای اینکه یزید، معاویه، ابوسفیان را لعن کنید که از دنیا رفتند، بهتر نیست به جای زبان لعن و نفرین که شما برای آن‌ها گشوده‌اید، دست به دعا بردارید تا خداوند از سر تقصیرات آن‌ها بگذرد؟!

این افراد انسان‌هایی هستند که اهل عناد، حقد، کینه و معاند هستند، اگر یزید دوباره زنده شود، به همان ترتیب واقعه عاشورا را رقم می‌زند، یعنی این طور نیست که بخواهند هدایت شوند، همچنین این شیوه قرآنی است که شخصی را لعن کنیم، در قرآن کریم هم لعن شخص و هم لعن شخصیت داریم، در قرآن کریم خداوند به صراحت ابلیس را لعن می‌کند: «وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ»، همچنین ابوالهب، اصحاب سبت «لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ»، اصحاب اخدود و ….

یکی از دلایلی که قرآن با نام اشخاص را نام می‌برد و لعنت می‌کند این است که ممکن است در گذر تاریخ به فراموشی سپرده شوند، لذا اگر در زیارت عاشورا یزید، معاویه و ابوسفیان، آل زیاد، آل مروان، آل بنی‌امیه، عمر بن سعد و شمر را لعنت نمی کردند، امکان داشت که سه نسل آینده نداند که چه اتفاقی رخ داده است و چه افرادی مسبب این واقعه هولناک بوده‌اند، مثلاً اینکه چه کسی فرمانده سپاه دشمن را بر عهده داشته است، پس این سیاست خدا در زیارت عاشوراست که از کسانی که بانیان این ظلم بودند، به صراحت و با نام شخصی مانند ابوسفیان، معاویه، یزید بن معاویه و … نام ببرد، البته در زیارت دیگری امام هادی(ع) تک تک قاتلان را حضرت(ع) نام می‌برد و لعن می‌کند تا از تاریخ پاک نشود و کسی تاریخ را تحریف نکند.

برچسب ها: تیشرت محرم.اباعبدالله . سیدالشهدا(ع). ,

[ بازدید : 100 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 5 آبان 1394 ] [ 17:30 ] [ حسین ]

[ ]

چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله مي‌گويند؟

چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله مي‌گويند و چه كسي اين لقب را به ايشان داده است

ثار چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله مي‌گويند؟

پاسخ :
«ثار» در لغت هم به معني خون آمده است و هم به معني طلب و انتقام گرفتن از خون كسي كه به دست ديگران كشته شده است.[1]

ثار الله از دو واژه ثار و الله تشكيل يافته و يكي از القاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‌باشدكه در زيارت عاشورا با اين لقب آن حضرت را زيارت مي‌كنيم. ثارالله: يعني (طلب دمه الله) كسي كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلين او را خداوند خواهد گرفت.[2]

يكي ديگر از معاني آن يعني كسي كه در راه خدا كشته شود و خويشاوندان و خاندانش در اين راه كشته شود.

مرحوم مجلسي در شرح جمله الوتر الموتور چنين نوشته است: وتر الله اي الفرد المتفرد في الكمال من نوع البشر في عصره الشريف او المراد ثار الله اي الذي الله تعالي طالبُ دَمِه و الموتور قتيلُ له، قتيلُ فلم يدرك بدمهِ؛ يعني فردي كه در راه خدا به شهادت مي‌رسد با اين كيفيت از تمام بشر و در عصرش منحصراً اوست و يا مراد از آن همان ثار الله است كه به معني كسي است كه طالب خون او خداوند است، و موتور به معناي كشته شدن در راه خداوند و كشته‌ شده‌اي است كه خونش را انتقام نگرفته باشند، بلكه فقط خداوند است كه انتقام خونش را از قاتلين مي‌گيرد.[3]

و احتمال دارد معناي ثارالله چنين باشد، خوني كه صاحب آن خداوند است و ولي دم او خداوند است. چنان كه در بحث قتل عمد و غير آن از آن به اولياء دم تعبير مي‌آورند. در اينجا نيز ولي دم خون حسين و انصارش خداوند است.

چون خون حسين در راه خدا و براي حفظ قرآن و تماميت اسلام ريخته شده و خالصاً و مخلصاًلله بوده است و در نهايت درجه اخلاص با تمام وجود براي خداوند بوده است. لذا اين خون و اين شهيدان خدائي هستند. بنابراين انتقام آن نيز بايد از طرف خداوند باشد‌، يا اينكه چون امام حسين ـ عليه السّلام ـ حجت خداوند بر زمين و ولي مطلق حق بود و مردم او را كشتند و زمين را از حجت حق خالي كردند بنابراين خداوند انتقام حجتش را از قاتلين او خواهد گرفت. امّا درباره اينكه اين لقب را چه كسي به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است بايد عرض شود كه چون سند زيارت عاشورا قدسي است، يعني زيارت عاشورا كه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسيده است و‌ آنرا پيامبر اكرم از جبرئيل گرفته و جبرئيل آن را از خداوند ياد گرفته است و از طريق معصومين به ما آموخته‌اند تا آن حضرت را زيارت كنيم،[4] بر اين اساس اين لقب را خداوند به امام حسين ـ عليه السّلام ـ داده است و چه لقب زيبايي است.

برچسب ها: تیشرت محرم. القاب.ثار الله .امام حسين ـ عليه السّلام ,

[ بازدید : 101 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 27 مهر 1394 ] [ 17:25 ] [ حسین ]

[ ]

قیام امام حسین(ع) چه رابطه ای با حکومت حضرت مهدی (عج) دارد؟

علت و انگیزه اصلی قیام امام حسین یک چیز بوده است و بقیه چیزهایی که گفته می شود به منزله شاخه ها و زیر مجموعه آن علت اصلی می باشند و آن عبارتست از پاسداری از آئین اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه و تبیین و توضیح معارف آن برای مردم، و چون دین در واقع باز نمود فطرت و سرشت انسان است پس می توان از این هدف تعبیر به «بیداری و آگاهاندن مردم» نمود. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد

و از اینجا می توانیم رابطه تنگاتنگ قیام امام حسین (ع) و قیام حضرت مهدی (عج) را درک کنیم. که در واقع ظهور امام زمان (عج) و حکومت آن حضرت مکمل قیام امام حسین است.

برای روشن شدن این مطلب چند نکته را تذکر می دهیم:

همه ائمه (ع) نور واحد هستند یک هدف دارند و هیچ تفاوتی با هم ندارند. و بر اساس شرایط زمانی، نحوه عملکرد آنها فرق دارد، یعنی اگر امام صادق علیه السلام یا هر امام دیگر در زمان امام حسین (ع) بود، همان گونه تصمیم می گرفت و عمل می کرد که امام حسین(ع) انجام داد.

در خصوص ارتباط تنگاتنگ امام زمان عج با امام حسین (ع) نکاتی وجود دارد که باید توجه نمود:

الف- از منظر قرآن: آیات زیادی از قرآن کریم با توجه به تفاسیر ائمه علیهم السلام این ارتباط مستحکم را بیان می کند. چنانکه در تفسیر آیه شریفه: «و آن که مظلوم کشته شده به سرپرستش قدرتی داده ایم، (اما در قتل اسراف نکند) چرا که او یاری می شود.»امام رضا(ع) می فرماید: این آیه در مورد امام حسین(ع) و امام مهدی(ع) نازل شده استو امام باقر(ع) می فرماید: مراد آیه حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای دم اوییم؛ و چون قائم ما قیام کند به خون خواهی حسین بر می آیدب- از منظر روایات: در روایات متعددی آمده که امام زمان علیه السلام انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام است. چنانکه امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) می فرماید: «سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا سرانجام خداوند مهدی(ع) را برانگیزد»

و چنانکه در دعای ندبه آمده است: «کجاست آن که کشته کربلا را خون خواهی می کند»

و نیز در زیارت عاشورا می خوانیم: «از خداوند می خواهم روزی ام کند که همراه آن یاری شده –از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله- به خون خواهی ات برخیزم.و همچنین شعار امام زمان (عج) و یاورانش در هنگام قیام و ظهور «یا لثارات الحسین(ع) یعنی «ای خون خواهان حسین(ع) » می باشد. و خود حضرت در ابتدای ظهور همین ندا را می دهد: «ای اهل عالم منم شمشیر انتقام گیرنده و ای جهانیان جد من حسین(ع) را تشنه کام کشتندنتیجه اینکه قیام امام مهدی مکمل قیام امام حسین است و باید منتظر ظهور آن حضرت بود تا آثار درخشان این انقلاب ظاهر گردد.

برچسب ها: امام حسین (ع) . قیام حضرت مهدی (عج). ,

[ بازدید : 108 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 26 مهر 1394 ] [ 9:40 ] [ حسین ]

[ ]

سخنان امام حسین(ع)

بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است. امام حسین(ع)

ناتوان ترين مردم کسی است که از دعا کردن واماند و بخيل ترين مردم کسی است که از سلام کردن واماند. امام حسین(ع)

چه دارد آن كس كه تو را ندارد؟ و چه ندارد آن كه تو را دارد؟ آن كس كه به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود، مسلما زیان كرده است . امام حسین(ع)

آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد، امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد. امام حسین(ع)

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد. امام حسین(ع)

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند. امام حسین(ع)

چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد. امام حسین(ع)

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت افسرده و بیزار نباشید. امام حسین(ع)

برحذر باشید از ستم کردن بر كسي كه جز خدا كسي را ندارد. امام حسین(ع)

قومي خدا را به اميد پاداش نيايش مي‌كنند. اين عبادت بازرگانان است. گروهي از روي ترس، بندگي مي‌كنند. اين نوع بندگي مخصوص بردگان است. مردمي خدا را از باب سپاس نعمت‌‌هاي او ستايش مي‌كنند. اين روش آزادگان است. امام حسین(ع)

بهترين ثروت آن است كه انسان به وسيلة آن آبروي خود را حفظ نمايد.امام حسین(ع)

اگر حوادث سه گانه فقر، بيماري و مرگ وجود نداشت، انسان در برابر هيچ چيز سر فرود نمي‌آورد. امام حسین(ع)

به یاد آور مردن پدران و فرزندانت را، كجا بودند و اكنون رهسپار چه جایی شده اند؟ می بینم كه تو نیز به همین زودی به آنان خواهی پیوست و باعث عبرت دیگران خواهی گشت . امام حسین(ع)

چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاويد و زندگى ذليلانه جز مرگ هميشگى نيست. امام حسین(ع)

برچسب ها: سخنان .امام حسین(ع).تیشرت محرم. ,

[ بازدید : 103 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 26 مهر 1394 ] [ 9:28 ] [ حسین ]

[ ]

چرا امام حسین علیه السلام در روز ترویه (هشتم ذى الحجه) حج خود را ناتمام گذاشتند و مکه را ترک کردند؟

قبل از آن که به تحلیل تاریخى این پرسش بپردازیم، باید این نکته را متذکر شویم که از دیدگاه فقهى، این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حجّ خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است؛ زیرا امام علیه السلام در روز هشتم ذى حجه «یوم الترویه» از مکّه خارج شد(1).در حالى‏که اعمال حجّ - که با احرام در مکّه و وقوف در عرفات شروع مى‏شود - از شب نهم ذى حجه آغاز مى‏شود. بنابراین، امام علیه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.

بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داد و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حجّ نمى‏شود. در برخى از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوى امام علیه السلام سخن به میان آمده است.(2)

گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند . (3) ولی به نظر بعید می آید که آن حضرت به احرام حج محرم شده باشد چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد علی القاعده روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود و جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست .

برای تایید این مطلب روایاتی درکافی نقل شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(4)

از امام صادق ع نقل شده که فرمود : امام حسین علیه السلام قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره ، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود .

از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد .

در روایت دیگر امام صادق ع فرمود :

قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ .(5)

امام حسین در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد .

بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داده و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله‏هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حجّ نیست.و شاید وقتی که خبر دار شد که نیروهای مخفی یزید قصد ترور آن حضرت را در حرم دارند و تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند، برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد و در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد .

از نقطه نظر تاریخى بالاخره این پرسش باقى است که با وجود آن که یکى از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه - که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى براى آن حضرت فراهم آمده است – ناگهان مکّه را ترک کرد؟

به طور خلاصه مى‏توانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:

1- احتمال خطر جانى‏

از برخى عبارات امام حسین علیه السلام - که در مقابل دیدگاه شخصیت‏هاى مختلفى که با بیرون رفتن آن حضرت از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده - چنین بر مى‏آید که امام علیه السلام ماندن بیشتر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مى‏دانست؛ چنان‏که در جواب ابن عباس مى‏فرماید: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى‏تر از کشته شدن در مکّه است»(6)

نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى‏تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانه‏اى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مى‏خواهند، به دست آورند» (7)

نیز به برادر ش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(8) بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده‏اى را همراه با سلاح‏هاى فراوان براى ترور امام حسین علیه السلام در مکّه فرستاده بود (9)

2- شکسته نشدن حرمت حَرَم‏

در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام حسین علیه السلام وجود داشت که نمى‏خواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد.

آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض‏آمیز نسبت به او - که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست - به صراحت بیان مى‏دارد. ایشان در جواب ابن زبیر مى‏فرماید:.«پدرم (على علیه السلام ) براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله آن حرمت شهر شکسته مى‏شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».

برچسب ها: امام حسین علیه السلام.مکّه.عرفات و منا. ,

[ بازدید : 84 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 21 مهر 1394 ] [ 9:59 ] [ حسین ]

[ ]

احوال حر در کربلا/ تابحال برابر اهل بیت رسول خدا نایستاده‌ام


در روزشمار وقایع حسینی به روزی می رسیم که حر ریاحی دچار تردید می شود و در پاسخ به یکی از سپاهیان می گوید که تابحال در برابر اهل بیت رسول الله نایستاده است.

«در غربت خاکستری غروب، مشعل ها یک به یک روشن شدند و سو سو زدند و خیمه گاه، در محاصرۀ مردان سپاه حُر، آماده شد برای نماز.

حُر ریاحی با فاصله از خیمه گاه، و در اندیشه و تنها به آنان زُل زده بود.

حارث نزدیک شد و با احتیاط نگاهی به او کرد.

گفت؛ تا بحال ندیده بودم اختیار بدست احساس و عاطفه دهید.

حُر او را برانداز کرد.

گفت: اکنون نیز همانگونه ام.

و سپس در سکوتی طولانی نگاه اش را به خیمه گاه سپرد.

حارث گفت: پس چرا علی رغم فرمان امیر، مجال دادید به راهشان ادامه دهند؟

حُر مدتی ساکت ماند، و سپس آهی کشید.

گفت؛ چون تا بحال در برابر اهل بیت رسول الله نایستاده ام.»

برچسب ها: اهل بیت رسول الله.حُر.حُرکربلا/. ,

[ بازدید : 99 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 21 مهر 1394 ] [ 9:35 ] [ حسین ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]